بخشي از زندگي نامه شهيد حاج محمد طالبيان ، فرهنگي مبارز :
red blue black green red blue black green امروز
مذهبی
مطالب مذهبی
عکس های مذهبی
برگی از یک نوشته
ورزش
ورزش های رزمی
اخبار ورزشی خارجی
فوتبال و فوتسال
کشتی ووزنه برداری
شناوشطرنج
توپ وپور
علمی
روانشناسی
دانشگاه و کنکور
بهداشت ودرمان
فن آوری های نوین
علمی و پزشکی
اقتصاد
نفت و نیرو
بيمه و بانک
بورس و اقتصاد
صنعت و تجارت
راه و شهرسازی
بازرگانی و صنعت
سیاسی
دولت و مجلس
تحولات سوریه
بیداری اسلامی
سیاست خارجی
رییس جمهور
فرهنگی
سینما و ادبیات
آيين و انديشه
رادیو و تلویزیون
آموزش و پرورش
موسيقی و هنر
اجتماعی
زنان و جوانان
مردم و خانواده
محیط زیست
حوادث
نظامی
دفاع و امنیتی
ارتش
سپاه پاسداران
بسیج
مقام معظم رهبری
دیدارها
پیامها




بخشي از زندگي نامه شهيد حاج محمد طالبيان ، فرهنگي مبارز :
بازدید : 235 |

 


بعد از شروع جنگ تحميلي بي‌هيچ ترديدي از مسئوليت خود استعفا داد و راهي جبهه شد تا به مقابله با دشمن بپردازد. درجبهه‌هاي جنگ و مناطق عمليات عاشقانه حضور يافت و تا آخرين روزهاي جنگ با وجود سن بالا، با قبول مسئوليت‌هايي، مبارزه‌اي را كه از سال‌ها قبل آغاز كرده بود و درنهايت به ديدار خدا منتهي مي‌شد، ادامه داد.

 

 

 

 

 

جنگ تمام شده بود و محمد طالبيان ناراحت از اينكه پس از سال‌ها مبارزه و شكنجه، توفيق شهادت را ندارد.

سال 1370سپاه پاسداران انقلاب اسلامي تصميم گرفت به پايگاه منافقين كوردل منطقه عمومي خانقين حمله كند و با انهدام اين پايگاه، ضدانقلابيون مستقر در آن را نيز به هلاكت رسانده يا متواري سازد تا مردم ساكن در مناطق مرزي از شرارت‌هاي آنها در امان باشند. محمدطالبيان با اصرار فراوان توانست با نيروهاي انجام‌دهنده اين عمليات همراه شود. اوحين انجام اين عمليات در دوازدهم فروردين 1370توسط منافقين به شهادت رسيد.

 

 

حسين طالبيان فرزند شهيد طالبيان در اختتاميه ششمين دوره آموزش تخصصي و توانمندسازي مديران كانون‌هاي بسيج فرهنگيان سراسر كشور كه در مركز تربيت معلم شهيد هاشمي‌نژادمشهد برگزار شد از پدر چنين سخن گفت: پدرم حاج محمد طالبيان با كسب رتبه عالي دررشته مديريت در دانشگاه تهران مشغول به تحصيل شد اما به علت راه‌اندازي اعتصابات دانشجويي با وجود اينكه بورسيه دولت بود در سال 1348 اخراج شد.

 

 

 

 

 

سال بعد در رشته ادبيات عرب در دانشگاه اصفهان شروع به تحصيل كرد. همان جا با هيأت‌هاي مذهبي آشناشد و فعاليت‌هاي خود را ادامه داد. به نهاوند بازگشت و تجربيات خود را اجرايي كرد. وي به عنوان معلم از بين شاگردان خود هر كسي كه حتي كوچكترين زمينه تحول را داشت رها نكرده و همواره تلاش در هدايت آنان داشت. وي 6 نفر از بهترين‌ها را از مدارس مختلف جمع‌آوري كرد كه عنوان اين گروه 6 نفره، گروه ابوذر شد و حاصل آن شهداي گروه ابوذر.

 

 

 

 

 

هر كدام از اين نفرات، 6 نفر ديگر را به عنوان اعضاي گروه جديد و گروه مجزايي تشكيل داده كه جز مسئولان گروه هيچ كس ديگر آن‌ها را نمي‌شناخت و به صورت شاخه‌اي منظم، تشكيل يك زنجيره انساني مبارز را داده بودند. اما گروه ابوذر به صورت مستقيم با حاج محمد طالبيان در ارتباط بودند و جلسات منظم آن‌ها در منزل شهيدطالبيان و نيز در مدرسه «مهديه» پس از ساعات درسي برگزار مي‌شد.

 

 

 

از جمله فعاليت‌هاي اين گروه، جداي از شكل‌دهي به هيأت‌هاي مذهبي و توزيع سخنان امام(ره) وترتيب جلسات مذهبي و سياسي، اين بود كه بعضاً تأمين امنيت جلسات سخنراني كساني كه از قم و تهران و... به نهاوند مي‌آمدند، بر عهده داشتند. چه روزها كه براي فراري دادن سخنرانان به جهت گير نيفتادن آنها به دست ساواك، لباس‌هاي خود را عوض نكرده وبام به بام نگريختند!! برنامه‌هاي جالبي داشتند اعضاي 6 نفر گروه ابوذر. اين گروه يك برنامه با 20 بند براي تربيت روحي و جسمي خود با توجه به شرايط آن زمان ترتيب داده بودند.

در سال 52 وقتي حاج طالبيان براي عمل پا، به تهران عزيمت مي‌كند، اين گروه دست به اقداماتي مي‌زند كه در پي آن پاسبان رژيم شاهنشاهي كشته مي‌شود و گروه ابوذر دستگير و در پي آن شهيدحاج محمد طالبيان در تهران از روي تخت بيمارستان نيزبه بند كشيده مي‌شود.

 

 

حكم گروه ابوذر، اعدام اعلام شد و حكم حاج طالبيان حبس ابدكه پس از پيگيري‌ها و دفاع وكيل او‌، وي به 15 سال زندان محكوم شد.

 

 

 

 

 

فرزندش علي مي‌گويد: هر چند پس از دستگيري پدرم تا يكسال هيچ خبري از او نداشتيم و بعد از آن براي ملاقات پدر به زندان قصر مي‌رفتيم اما تا بيش از يكسال و نيم، هيچ جوابي جزسلام از پدر نيمه‌جاني كه كشان‌كشان توسط دو مأمور زندان آن هم از پشت ديوارشيشه‌اي با چند مهره شكسته كمر، جراحت شديد پا و بخيه‌هاي تمام نشدني پيكرش،نشنيديم!! پس از 7 سال زندان، شهيدحاج محمد طالبيان با پيروزي انقلاب اسلامي اززندان آزاد شد!

 

 

 

وي رئيس كميته انقلاب اسلامي و در عين حال رئيس حزب جمهوري اسلامي و همزمان شهردار نهاوند شد.

در سال‌هاي 1360 و 1361 از شهرداران منتخب استان و تنها شهرداري بود كه بدون استفاده از بودجه مملكتي حقوق تمام كاركنان شهرداري راتأمين و پرداخت كرد.

 

 

روزي كه بازرسان استان، شهردار را در بين كارگراني ديدند كه مشغول بيل زدن و آسفالت كوچه‌اي از محله پاي قلعه بود و علت را جويا شدند: طالبيان در پاسخ گفت: وظيفه خدمت است. وقتي كارگر ببيند كه شهردار نيز مانند او كلنگ مي‌زنداحساس نمي‌كند كه شغل پستي دارد، احساس حقارت نمي‌كند و اين افتخار من است.

 

 

 

 

 

صدام نمي‌گذارد شيريني پيروزي انقلاب در كام مردم بماند... و اين مبارز ديرينه كوله‌بارعشق الهي را به دوش انداخته و باز هم به روايت همسنگران اين شهيد، كفش‌هاي واكس خورده و ظرف‌ها و لباس‌هاي شسته شده كه همگي كار اين بزرگ مرد نهاوندي بوده و اين قصه واقعي را از هر زبان كه مي‌شنوي نامكرر است!!! جنگ تمام شد. نزديك عيد بود. سال 1370 بعد از عمليات مرصاد... همه چيز خوب به نظر مي‌رسيد... تا اينكه پس از حمله مجاهدين به غرب كشور، بدون هماهنگي با مركز، تصميم گرفتند كه بسيجيان و جانبازان ومبارزان را كه در انقلاب و دفاع مقدس حضور پررنگ داشته و تجربه دفاع دارند جمع‌آوري و براي مقابله با اين بي‌عدالتي راهي ميدان‌هاي نبرد كنند، بسيجيان نهاوند، ملاير،همدان و كرمانشاه و ...

 

 

 

 

 

همرزمان حاج طالبيان مي‌گويند: حاجي تو بيايي ما هم مي‌آييم به ياد آن روزهاي مقاومت!

 

 

 

 

 

علي طالبيان فرزند شهيد مي‌گويد: ما در منزل ميهمان داشتيم كه پدرم تماس گرفت و گفت كه كوله پشتي مرا آماده كنيد مي‌خواهم به جنگ بروم. ما خنديديم، گفتيم احتمالاً دارد مزاح مي‌كند، جنگ تمام شده، شايد به ماموريت مي‌رود.

 

 

 

 

 

پدرم. ساك را برداشت و از همه خداحافظي كرد. ما هم با مزاح و به دور از هر جديتي با او خداحافظي كرديم. مادرم پرسيد: كي بر مي‌گردي!؟ در پاسخ گفت: معلوم نيست.

 

 

 

اما پدرم هرگز برنگشت!! (چشمانش پر از اشك شد، سرش را پايين انداخت و پس از سكوتي عميق) ادامه داد: آن‌ها با گروه خود پيشروي كرده بودند از محدوده تعيين شده قدري جلوتر رفته و در تيررس مجاهدين قرار گرفته بودند، آن تعداد كه برگشتند، پس از مدتي براي پيدا كردن پيكر پدرم برگشتند اما هيچ اثري حتي كوچكترين نشاني از پدرم پيدا نشد، با هواپيما نيز از تمامي منطقه عكس گرفتند كه نكند جايي ازقلم بيفتد... اما باز هم هيچ اثري از شهادت و شهيد نبود! حتي حدس زدند كه شايد درزندان مجاهدين باشد، نيروي نفوذي فرستادند. اما باز هم هيچ اثري از او نبود! ... تااينكه ... آري اين رزمنده غيور، هم سلولي مردان بزرگي چون شهيد رجايي، آيت‌ا... طالقاني، بادامچيان، در سال 1385 شهيد اعلام شد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نویسنده : دریادل بسیجی تاریخ ارسال : : دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:شهید محمد طالبیان معلم اسوه,گروه ابوذر,

مطالب گذشته

·

درمان افسردگی و پوچی با یاد خدا ! ارسال در : 1394/03/18 21:31

·

بیانات در مراسم بیست و ششمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی رحمه‌الله ارسال در : 1394/03/18 21:17

·

خبر آمد خبری در راه است . . . ارسال در : 1394/02/24 22:24

·

آقای من، بحق نازدانه اتان علی بن موسی الرضا(ع)، فکری به حال ما کنید..... ارسال در : 1394/02/24 22:21

·

بدون شرح... ارسال در : 1394/02/24 22:14

·

لبیک یا امام خامنه ای ارسال در : 1394/02/24 22:10

·

حاشیه های دیدار رهبری از نمایشگاه کتاب ارسال در : 1394/02/24 21:54

·

دیدار جمعی از معلمان با رهبر انقلاب ارسال در : 1394/02/24 21:49

·

و مکرو و مکر الله ولله خیر الماکرین ارسال در : 1394/02/05 12:47

·

کنارتودرگیر آرامشم ارسال در : 1394/02/05 11:33


بسم رب الشهداءوالصديقين سخنان مقام معظم رهبري و راهكار هاي ايشان در سخنراني هاي مختلف ما را بر آن داشت تابه جبهه جنگ نرم عزيمت كنيم می خواهیم هوای آلوده فضای مجازی را تغییر دهیم ولو به اندازه نفسی و باری از دوش ولیمان برداریم ولو به اندازه ارزنی ... البته اگر خدا بخواهد ان شاء الله يا علي ********************* مقام معظم رهبری امام خامنه‌ای: امروز شما ببینید وسائل تبلیغ در دنیا چقدر متنوع شده؛ این طرف دنیا یک نفر جوان پای یک دستگاه کوچک می‌نشیند و افکار، تصورات، تخیلات، پیشنهادهای فکری و پیشنهادهای عملی را از سوی هر کسی – بلکه هر ناکسی – از آن طرف دنیا دریافت می‌کند! امروز اینترنت و ماهواره و وسایل ارتباطی بسیار متنوع وجود دارد و حرف، آسان به همه جای دنیا می‌رسد. میدان افکار مردم و مؤمنین، عرصه‌ی کارزار تفکرات گوناگون است. امروز ما در میدان جنگ و کارزار حقیقی فکری قرار داریم. این کارزار فکری به هیچ وجه به زیان مانیست؛ به سود ماست. اگر وارد این میدان بشویم و آن چه را که نیاز ماست – از مهمات تفکر اسلامی و انبارهای معارف الهی و اسلامی – بیرون بکشیم و صرف کنیم، قطعاً بُرد با ماست؛ لیکن مسأله این است که ما باید این کار را بکنیم.




طراح قالب ملودیوس